1. گروهى اعتقاد به دعا ندارند و دعا نمودن را عملى لغو و بیهوده مى پندارند.
.2فرادى اعتقاد به دعا دارند، ولى هنگام برخورد با مشکلات و سختى ها دعا مى کنند؛مثلا وقتى که دانستند گرفتار بیمارى صعب العلاج و یا لاعلاج شدند، درست نیاز به سوى قادر على الا طلاق بر مى دارند و وقتى نجات و رهایى یافتند دیگر با خدا سر و کارى ندارند، چنان که در قرآن مجید آمده :زمانى که در کشتى مى نشینند، خدا را با اخلاص مى خوانند، ولى وقتى نجات یافتند و به ساحل نجات رسیدند، باز به حالت شرک بر مى گردند.
وقتى که به انسان آسیبى مى رسد، از هر جهت ما را مى خواند (خوابیده و نشسته و ایستاده ) اما زمانى که آسیب و ناراحتى را از وى بر طرف کردیم ، مى رود، مثل آنکه اصلا درباره ى گرفتارى اش با ما تماس نگرفته است .
.3افرادى که پیوسته در دعا هستند و دعا را اسلحه خود در مبارزه با طاغوت و برقرارى قسط و عدالت مى دانند وبه دعا عشق مى ورزند، شایسته ستایشند و خداوند متعال هم به آنها وعده ى استجابت دعا داده است ، آن جایى که مى فرماید: دعا کنید، تا مستجاب کنم.